قاضی ابوبکر محمد بن عبدالرحمن بغدادی، از جملۀ وزیر ابومحمد مهلبی. او در سندیه از اعمال بغداد منصب قضا داشته و مردی لطیفه گو و حاضرجواب بوده و طرائف او در کتب نوادر مذکور و مشهور است. صاحب بن عباد وی را دیدار کرده و گوید سخنان او را ظریف یافتم. و به 65 سالگی در 367 ه. ق. وفات کرده است
قاضی ابوبکر محمد بن عبدالرحمن بغدادی، از جملۀ وزیر ابومحمد مهلبی. او در سندیه از اعمال بغداد منصب قضا داشته و مردی لطیفه گو و حاضرجواب بوده و طرائف او در کتب نوادر مذکور و مشهور است. صاحب بن عباد وی را دیدار کرده و گوید سخنان او را ظریف یافتم. و به 65 سالگی در 367 هَ. ق. وفات کرده است
ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه الکوفی المروزی الدینوری. پدر او از مردم مروالروذو مولد او در مستهل ّ رجب 213 ه. ق. بکوفه بوده. ابومحمد ادیبی عالم بلغت و نحو و غریب القرآن و معانی قرآن و شعر و فقه بوده است و با اینکه در مذهب بصریین غلو داشت خلط هر دو مذهب می کرد چنانکه در کتب او ازکوفیین نقل بسیار هست. او در روایات خویش صادق و کثیرالتصنیف است و کتب او در جبل مرغوب و مقبول نزد ادباست. وی مدتی منصب قضاء دینور داشت و از این رو به دینوری مشهور گشت و پس از آن در بغداد تدریس میکرد. وفات او به سال 276 بوده است. او راست: کتاب معانی الشعر الکبیر و آن دوازده باب است. کتاب عیون الشعر و آن ده کتاب است. کتاب عیون الاخبار و آن محتوی ده کتاب است و بسیار معروف و به طبع رسیده است. کتاب التفقیه ابن الندیم گوید سه جزء این کتاب را در ششصد ورقه بخط برک دیدم و ظاهراً دو جزء نقص داشت و از جماعتی از اهل خط جویا شدم و آنها معتقد بودند که آن دو جزءنیز موجود است و این کتاب بزرگتر از کتب بندنیجی است. کتاب الحکایه و المحکی. کتاب ادب الکاتب. کتاب الشعر و الشعرا. کتاب الخیل. کتاب جامعالنحو. کتاب مختلف الحدیث. کتاب اعراب القرآن. کتاب دیوان الکتاب. کتاب فرائدالدر. کتاب خلق الانسان. کتاب القراآت. کتاب المراتب و المناقب من عیون الشعر. کتاب التسویه بین العرب والعجم. کتاب الانواء. کتاب المشکل. کتاب دلائل النبوه. کتاب اختلاف تأویل الحدیث. کتاب المعارف. کتاب جامعالفقه. کتاب اصلاح غلط ابی عبید فی غریب الحدیث. کتاب المسائل والجوابات. کتاب العلم تقریباً در پنجاه ورقه. کتاب المسیر والقداح. کتاب حکم الامثال. کتاب الاشربه. کتاب جامع النحو الصغیر. کتاب الرد علی المشبهه. کتاب آداب العشره. کتاب غریب الحدیث. ابن الندیم در موضع دیگر از او دو کتاب ذیل را نام میبرد: کتاب تعبیرالرؤیا. کتاب غریب القرآن. و نیز کتاب الرحل و المنزل. وکتاب الامامه و السیاسه را به او نسبت کرده اند و بعضی از غیر او دانسته اند
ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه الکوفی المروزی الدینوری. پدر او از مردم مروالروذو مولد او در مستهل ّ رجب 213 هَ. ق. بکوفه بوده. ابومحمد ادیبی عالم بلغت و نحو و غریب القرآن و معانی قرآن و شعر و فقه بوده است و با اینکه در مذهب بصریین غلو داشت خلط هر دو مذهب می کرد چنانکه در کتب او ازکوفیین نقل بسیار هست. او در روایات خویش صادق و کثیرالتصنیف است و کتب او در جبل مرغوب و مقبول نزد ادباست. وی مدتی منصب قضاء دینور داشت و از این رو به دینوری مشهور گشت و پس از آن در بغداد تدریس میکرد. وفات او به سال 276 بوده است. او راست: کتاب معانی الشعر الکبیر و آن دوازده باب است. کتاب عیون الشعر و آن ده کتاب است. کتاب عیون الاخبار و آن محتوی ده کتاب است و بسیار معروف و به طبع رسیده است. کتاب التفقیه ْ ابن الندیم گوید سه جزء این کتاب را در ششصد ورقه بخط برک دیدم و ظاهراً دو جزء نقص داشت و از جماعتی از اهل خط جویا شدم و آنها معتقد بودند که آن دو جزءنیز موجود است و این کتاب بزرگتر از کتب بندنیجی است. کتاب الحکایه و المحکی. کتاب ادب الکاتب. کتاب الشعر و الشعرا. کتاب الخیل. کتاب جامعالنحو. کتاب مختلف الحدیث. کتاب اعراب القرآن. کتاب دیوان الکتاب. کتاب فرائدالدر. کتاب خلق الانسان. کتاب القراآت. کتاب المراتب و المناقب من عیون الشعر. کتاب التسویه بین العرب والعجم. کتاب الانواء. کتاب المشکل. کتاب دلائل النبوه. کتاب اختلاف تأویل الحدیث. کتاب المعارف. کتاب جامعالفقه. کتاب اصلاح غلط ابی عبید فی غریب الحدیث. کتاب المسائل والجوابات. کتاب العلم تقریباً در پنجاه ورقه. کتاب المسیر والقداح. کتاب حکم الامثال. کتاب الاشربه. کتاب جامع النحو الصغیر. کتاب الرد علی المشبهه. کتاب آداب العشره. کتاب غریب الحدیث. ابن الندیم در موضع دیگر از او دو کتاب ذیل را نام میبرد: کتاب تعبیرالرؤیا. کتاب غریب القرآن. و نیز کتاب الرحل و المنزل. وکتاب الامامه و السیاسه را به او نسبت کرده اند و بعضی از غیر او دانسته اند
ابوخالد یزید فرزند ابوالمثنی عمر بن هبیرۀ فزاری. از دست ولید بن یزیدفرمانداری قنسرین داشت و از طرف مروان بن محمد والی و مأمور جنگ خوارج شد و در رمضان 129 هجری قمری بشهر کوفه درآمد و هم شهر واسط را بگرفت و پس از دستگیر کردن ضحاک بن قیس رئیس خوارج بر عراق مستولی گشت و در جنگی که با قحطبه بن شبیب فرمانده عباسی داد بهزیمت شد و در شهر واسط محصور جیش حسن بن قحطبه گردید و ابوجعفر منصور بتن خویش بمدد حسن شتافت و ابن هبیره مجبور به تسلیم گشت و عباسیان با اینکه او را زنهار داده بودند بکشتند. مولد او به سال 87 و وفات در 132 بوده است. قصر ابن هبیره (خسروساد) بکوفه منسوب بدوست
ابوخالد یزید فرزند ابوالمثنی عمر بن هبیرۀ فزاری. از دست ولید بن یزیدفرمانداری قنسرین داشت و از طرف مروان بن محمد والی و مأمور جنگ خوارج شد و در رمضان 129 هجری قمری بشهر کوفه درآمد و هم شهر واسط را بگرفت و پس از دستگیر کردن ضحاک بن قیس رئیس خوارج بر عراق مستولی گشت و در جنگی که با قحطبه بن شبیب فرمانده عباسی داد بهزیمت شد و در شهر واسط محصور جیش حسن بن قحطبه گردید و ابوجعفر منصور بتن خویش بمدد حسن شتافت و ابن هبیره مجبور به تسلیم گشت و عباسیان با اینکه او را زنهار داده بودند بکشتند. مولد او به سال 87 و وفات در 132 بوده است. قصر ابن هبیره (خسروساد) بکوفه منسوب بدوست
ابوسلیمان ایوب بن زید بن قیس هلالی. از خطبای مشهور عرب. از سخنان او در کتب ادب بسیار آرند و نحات بکلام او استشهاد کنند. گویند امی و بدوی بوده و در سالی که غلا و قحط پدید آمد او بعین التمر رفت و بر خوان عام والی عین التمراز دست حجاج همه روزه حاضر میشد. روزی نامه ای از حجاج بن یوسف به والی عین التمر رسید با بلاغت و فصاحتی تمام و حاوی کلماتی که والی معانی آن ندانست. ابن قریه آنرا بخواند و معنی بگفت و هم بدان اسلوب جواب نامه کرد و چون نامه به حجاج رسید از فصاحت آن بعجب آمدو ابن قریه را بطلبید و او چندی نزد حجاج ببود و سپس او را پیش عبدالملک مروان فرستاد. گویند وقتی او از جانب حجاج نزد عبدالرحمن بن اشعث خارجی بسفارت بسیستان شد عبدالرحمن او را بخواندن خطبه ای که بهجای حجاج و خلع عبدالملک شامل بود اجبار کرد و آنگاه که عبدالرحمن خارجی مغلوب گشت ابن قریه را اسیر کرده نزد حجاج بردند و حجاج او را بکشت. صاحب اغانی در ذیل ترجمه مجنون قیس عامری عاشق لیلی گوید سه تن نامشان مشهور و اخبارشان مذکور است لکن وجود خارجی ندارند: مجنون عامری و ابن قریه و ابن ابی العقب. گویند قریه نام یکی از جدات اوست و خود به سال 84 ه. ق. وفات کرده است. و از جملۀ کلماتی که بدو نسبت کنند مثل ذیل است که هنگام قتل خویش گفت: ’لکل جواد کبوه و لکل صارم نبوه و لکل حکیم هفوه’. و باز گویند از او تعریف دها پرسیدند او گفت: هو تجرع الغصه و توقع الفرصه
ابوسلیمان ایوب بن زید بن قیس هلالی. از خطبای مشهور عرب. از سخنان او در کتب ادب بسیار آرند و نحات بکلام او استشهاد کنند. گویند امی و بدوی بوده و در سالی که غلا و قحط پدید آمد او بعین التمر رفت و بر خوان عام والی عین التمراز دست حجاج همه روزه حاضر میشد. روزی نامه ای از حجاج بن یوسف به والی عین التمر رسید با بلاغت و فصاحتی تمام و حاوی کلماتی که والی معانی آن ندانست. ابن قریه آنرا بخواند و معنی بگفت و هم بدان اسلوب جواب نامه کرد و چون نامه به حجاج رسید از فصاحت آن بعجب آمدو ابن قریه را بطلبید و او چندی نزد حجاج ببود و سپس او را پیش عبدالملک مروان فرستاد. گویند وقتی او از جانب حجاج نزد عبدالرحمن بن اشعث خارجی بسفارت بسیستان شد عبدالرحمن او را بخواندن خطبه ای که بهجای حجاج و خلع عبدالملک شامل بود اجبار کرد و آنگاه که عبدالرحمن خارجی مغلوب گشت ابن قریه را اسیر کرده نزد حجاج بردند و حجاج او را بکشت. صاحب اغانی در ذیل ترجمه مجنون قیس عامری عاشق لیلی گوید سه تن نامشان مشهور و اخبارشان مذکور است لکن وجود خارجی ندارند: مجنون عامری و ابن قریه و ابن ابی العقب. گویند قریه نام یکی از جدات اوست و خود به سال 84 هَ. ق. وفات کرده است. و از جملۀ کلماتی که بدو نسبت کنند مثل ذیل است که هنگام قتل خویش گفت: ’لکل جواد کبوه و لکل صارم نبوه و لکل حکیم هفوه’. و باز گویند از او تعریف دها پرسیدند او گفت: هو تجرع الغصه و توقع الفرصه